سعید انصار – جون بخواه

گفتمت تو جون بخواه

صدتا جون به من اضافه میکنه

اونقد عاشقت میشم

عشق من یه روز کلافت بکنه

اون چشمای تو منو میکشونه ته بنبستای عشق

یه کاری کن که چشات

واسه هیشکی انقده نیاد به چشم

اصلا خبر داری

از عشقت اتیشم

از شانس بدت هر روز

عاشق ترم میشم

اصلا خبر داری

نباشی میمیرم

با هرکی غیر از تو

زاویه میگیرم

مریض شدم مریض چشمات

این حالو دوست دارم

پلک بزن بسته و باز

چشماتو دوست دارم

رو به روی من

بشینی من نگات کنم

واست بمیرم

لحظه های من کنارتو چقد شیرین شده

عشقت واسه این خسته تن

مثل مورفین شده

تسکین شدی

واسه جنونم

شدی ماهم توی هفت اسمونم

اصلا خبر داری

از عشقت اتیشم

از شانس بدت هر روز

عاشق ترم میشم

اصلا خبر داری

نباشی میمیرم

با هرکی غیر از تو

زاویه میگیرم